چند صباحی است که در صور انتخابات دمیده شده و افراد گوناگونی ازطیف های رنگی متفاوت در کورس سبقت هرچند در سایه با یکدیگر کمر به فتح صندلهای سبز رنگ خد متگزاری میدان بهارستان بسته اند.
صندلی های که جویندگانشان را گاه چنان از خود بیخود میکند که نه تنها دور نمای شهر و منطقه و استان ما را در مرحله ای بالاتر از استان ها برخوردار( البته منظورم اصفهان نیست) قرارمیدهد بلکه نمای نزدیک آن شهر رویاهای ما را آنچنان زیبا و دلپسند گردانیده که سیل مهاجرت از شهرها بزرگ دور ونزدیک سبب افزایش اجاره بها و مسکن درآن شده که من بومی نیازی به شغل دوم و سوم و فروش سهمیه بنزین خود جهت تامین معاش ندارم و با فروش اندک زمین بی قباله ای صاحب گنج قارون می شوم ، بسیاری ازاین بزرگواران در سطوح مختلف مدیریتی آزمایشهای متفاوتی را پس داده اند و برخی سطوح مدیریتی را نیزچنان یک شبه پشت سرنهادند که افسانه سلطان وشبان و بازشاهی را در خاطرها زتده می نماید بگونه ای که استان های همجوار نیز سالیان متمادی از تجربیات آنها بهره ها برده اند و بقولی مرد هفت که نه مرد نه دولت و شاید نه اقلیم بوده اند اثار مدیریتی (به قول غربی ها ) و با قیات الصا لحا ت (به قول خودما ن) آنان زبا نزد خاص وعام است یادمان نرفته برای تصاحب این صندلیها در گستره تاریخی این سرزمین انسانهای بزرگی هم هستی خویش را معامله کر دند . کاش می شد فردای فتح کرسی ها ازآن همه وعده سراغی گرفت ومحکوم به هوچیگری نشد ومحقق نشد نشان دمیدن روح نا امید ی و گرفتن شوق خدمت از خدمتگزاران مردمی (قبل از انتخابات !) نباشد امیدورارم که منتخبین این مردم مانند گذشته طمع گس پشیمانی و فرو ریختن شهر رویا را به کام انتخاب کنندکان خویش نکارند.
راستی آنانیکه در اداره یک شهر کوچک ناتوان بودند می توانند برای بیش از هفتاد ملیون تصمیم سازی کنند و .....
من که میگم متونند شما چطور ؟
دیوار حاشا بلنده اقا علی...
این دوستان تشنه قدرت بعد از رسیدن به مسند قدرت همه چیز یادشون میره.قضیه میشه کی بود کی بود؟من نبودم.....
یه چیزه دیگه یه ادم خوب رو اگه بزارن توی یه سیستم خراب جواب که نمیده هیچ خودش هم خراب میشه.
این خانه از پای بست خرابه رفیق
در پناه هو