پنج برار

چو ایران نباشد تن من مباد

پنج برار

چو ایران نباشد تن من مباد

حکایت سلطان محمود احمدی نژاد و خواجه

 

حکایت سلطان محمود احمدی نژاد وخواجه

گویند روزی سلطان محمود هوس بادمجان بکرد و دستور بداد بادمجان آوردند و تناول همی کرد که بر مزاج وی خوش آمد و در مدح آن بیتی بگفت ؛ خواجه ی وی در حمد و ثنای بادمجان دیوانی از غزل بسرائید ؛ دگر روز بهنگام تناول بر مذاق وی خوش نیامد و در نکوهش آن مختصری بفرمود ؛ خواجه نیز در تکفیر و رد آن مثنوی ای بسرود . سلطان از کردار خواجه متحیر و در شگفت شد و گفت ؛ توکه پیشین روز در حمد و ثنای بادمجان خرمن خرمن بوستان می سرودی و حال در نهی آن رنجنامه می سرایی این چه حکایتی ایست . خواجه بگفتا من فدای سلطان ؛ الحقیر خواجه آستانم نه خواجه بادمجان ......

حال حکایت سلطان محمود عهد قدیم و جدید بسیار بهم قرینند با این مختصر توفیر که خواجه عهد جدید مقدمتأ در نکوهش بادمجان ( سود بانکی ) وسردی بیشتر مزاج اقتصاد نحیف و فربهی غول گرانی و تیرگی رخسارهای رنگ و رو رفته ؛ رباعیی بیامد  که نا گه از سرزمینهای هبه شده بانگی برآمد که فلان فلان شده بادمجان قوت محبوب سلطان است و آنرا از پنیر بیشتر هواخواه است .......

این همان است که سلاطین پیشین نتوانستند کام رعایا را بر آن حلاوت دهند فی الحال که ما اراده نموده ایم این عوام را تحفه ای دهیم تو چگونه .......

آری اینگونه بود که سلطان اراده بفرمود و فتوا بداد و زارعین را مکلف بکرد که هر ساله دو هکتار بیشتر از سال پیشن زیر کشت برند ؛ خواجه چو این را بدید و آن بانگ بشنید بالفوراستغفار بکرد و از یاران بخواست که درحمد بادمجان شاهنامه ای بسرایند نه با رنج بسیاروسال سی بلکه با اندک اشارت و مافنگی تا باشندگان دوررا مایه مباهات و خرسندی باشد و خاطر محمودین استوار.

موضوع مرتبط کاهش دستوری سود تسهیلات بانکی

مافنگی : ضعیف