پنج برار

چو ایران نباشد تن من مباد

پنج برار

چو ایران نباشد تن من مباد

ماراتن انتخابات

چند صباحی است که در صور انتخابات دمیده شده و افراد گوناگونی ازطیف های رنگی متفاوت در کورس سبقت هرچند در سایه با یکدیگر کمر به فتح صندلهای     سبز رنگ خد متگزاری  میدان بهارستان بسته اند.

صندلی های که جویندگانشان را گاه چنان از خود بیخود میکند که نه تنها دور نمای شهر و منطقه و استان ما را در مرحله ای بالاتر از استان ها برخوردار( البته منظورم اصفهان نیست) قرارمیدهد بلکه نمای نزدیک آن شهر رویاهای ما را آنچنان زیبا و دلپسند گردانیده که سیل مهاجرت از شهرها بزرگ دور ونزدیک سبب افزایش اجاره بها و مسکن درآن شده که من بومی نیازی به شغل دوم و سوم و فروش سهمیه بنزین خود جهت تامین معاش ندارم و با فروش اندک زمین بی قباله ای صاحب گنج قارون می شوم ،  بسیاری ازاین بزرگواران در سطوح مختلف مدیریتی آزمایشهای  متفاوتی را پس داده اند و برخی سطوح مدیریتی را نیزچنان یک شبه پشت سرنهادند که افسانه سلطان وشبان و بازشاهی را در خاطرها زتده می نماید بگونه ای که استان های همجوار نیز سالیان متمادی از تجربیات آنها بهره ها برده اند و بقولی مرد هفت که نه مرد نه دولت و شاید نه اقلیم بوده اند اثار مدیریتی (به قول غربی ها ) و با قیات الصا لحا ت (به قول خودما ن) آنان زبا نزد خاص وعام است   یادمان نرفته برای تصاحب این صندلیها در گستره تاریخی این سرزمین انسانهای بزرگی هم هستی خویش را معامله کر دند . کاش می شد فردای فتح کرسی ها  ازآن همه وعده سراغی گرفت ومحکوم به هوچیگری نشد ومحقق نشد نشان دمیدن روح نا امید ی و گرفتن شوق خدمت از خدمتگزاران مردمی (قبل از انتخابات !) نباشد  امیدورارم که منتخبین این مردم مانند گذشته طمع گس پشیمانی و فرو ریختن شهر رویا را به کام انتخاب کنندکان خویش نکارند.

راستی آنانیکه در اداره یک شهر کوچک ناتوان بودند می توانند برای بیش از هفتاد ملیون تصمیم سازی کنند و .....

من که میگم متونند شما چطور ؟

 

حکایت سلطان محمود احمدی نژاد و خواجه

 

حکایت سلطان محمود احمدی نژاد وخواجه

گویند روزی سلطان محمود هوس بادمجان بکرد و دستور بداد بادمجان آوردند و تناول همی کرد که بر مزاج وی خوش آمد و در مدح آن بیتی بگفت ؛ خواجه ی وی در حمد و ثنای بادمجان دیوانی از غزل بسرائید ؛ دگر روز بهنگام تناول بر مذاق وی خوش نیامد و در نکوهش آن مختصری بفرمود ؛ خواجه نیز در تکفیر و رد آن مثنوی ای بسرود . سلطان از کردار خواجه متحیر و در شگفت شد و گفت ؛ توکه پیشین روز در حمد و ثنای بادمجان خرمن خرمن بوستان می سرودی و حال در نهی آن رنجنامه می سرایی این چه حکایتی ایست . خواجه بگفتا من فدای سلطان ؛ الحقیر خواجه آستانم نه خواجه بادمجان ......

حال حکایت سلطان محمود عهد قدیم و جدید بسیار بهم قرینند با این مختصر توفیر که خواجه عهد جدید مقدمتأ در نکوهش بادمجان ( سود بانکی ) وسردی بیشتر مزاج اقتصاد نحیف و فربهی غول گرانی و تیرگی رخسارهای رنگ و رو رفته ؛ رباعیی بیامد  که نا گه از سرزمینهای هبه شده بانگی برآمد که فلان فلان شده بادمجان قوت محبوب سلطان است و آنرا از پنیر بیشتر هواخواه است .......

این همان است که سلاطین پیشین نتوانستند کام رعایا را بر آن حلاوت دهند فی الحال که ما اراده نموده ایم این عوام را تحفه ای دهیم تو چگونه .......

آری اینگونه بود که سلطان اراده بفرمود و فتوا بداد و زارعین را مکلف بکرد که هر ساله دو هکتار بیشتر از سال پیشن زیر کشت برند ؛ خواجه چو این را بدید و آن بانگ بشنید بالفوراستغفار بکرد و از یاران بخواست که درحمد بادمجان شاهنامه ای بسرایند نه با رنج بسیاروسال سی بلکه با اندک اشارت و مافنگی تا باشندگان دوررا مایه مباهات و خرسندی باشد و خاطر محمودین استوار.

موضوع مرتبط کاهش دستوری سود تسهیلات بانکی

مافنگی : ضعیف

اتحاد ملی به سبک اسلامی

اتحاد ملی به سبک اسلامی

جهت پی بردن به دشمنی و عداوت سامی ها به کنکاش چندانی نیاز نیست کافیست جستاری گذرا برمحیط اطراف داشته باشیم

آنگاه در خواهی یافت که این جماعت تنها راه صدور انقلات را عبور از روی نعش مفاخر و اساطیر ایرانی که پنجاه و چهار کشور زمانه خویش را زیر چتر حمایت خویش داشتند و بر هیچ کدام بی عدالتی روا نمی داشتند میدانند مفاخری که از سلطه تازیان و مغولان زخمها بر پیکردارند.

چندیست این قوم تازی و موالیان آنان دشنه های خصومت را آب زر داده اند تا چشم مادر تاریخ رابی فروغ نمایند، گاه با زیر آب بردن و گاه با.....سعی در حذف مفاخر ملی دارند.

نوروز از جشنهای ملی و باستانی ایرانیان در روزگاران کهن است. نوروز یادگار جمشید به شکرانه مهر ایزدی به آفریدگار خویش است. آن زمان که بیماری.و مرگ از گردونه هستی رخت می بندد وگیتی سرشار از شور و سرور می شود و همه افریدگان مهرورزی پیشه می کنند. در جشن نوروز سرور و شادی مردمان سرزمین کهن دو هفته یا به قولی یک ماه ادامه دارد    

اینک این رها شدگان تازی (موالی) کمر به حذف نشانهای آریا بسته آند بطوری که بی مهابا آرزوی روزی را در مخیله خویش می پرورانند که غدیر را جانشین نوروز گردانند غافل از اینکه این تلاش بیهوده 1400 سال است ادامه دارد و ره بجای نمی برد <<آب در هاونگ کوبیدن است >>

ای ضحاکیان بدانید کاوه نمرده است.